سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته - Note Heart
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


Note Heart


دیوار دور خانه من چینی است، 

      دارو ندارم، آنچه که می‌بینی است


غیر از خودت که واقعیت داری، 

      هر آنچه دیدم همه تزئینی است


من یوسفم که برای تماشایت، 

      با حبس، با توطئه می‌سازم


هرروز پیش چشم برادرها، 

      خود را درون چاه می‌اندازم


من سال‌های سال از این خانه، 

      بیرون نرفته‌ام که تو برگردی


یک‌بار هم که آمده‌ای ما را، 

      مهمان به قهوه‌ی قجری کردی ..


از هر شبِ بدون تو بیزارم، 

      از وهم‌ها و این‌همه انکارم


این حرف‌ها نشانه سودا نیست، 

      من حدس می‌زنم که جنون دارم ..


- روزبه بمانی


Download


ثبت شده در سه شنبه 94/3/5 ساعت 2:16 عصر توسط Mahdi نظرات شما () |

هست آرزوی کشتن آن تندخو مرا

گر او نکشد، می کشد این آرزو مرا


جان من از جدایی آن مه به لب رسید

ای وای! گر فلک نرساند به او مرا


با ذوق جستجوی تو، آسوده خاطرم

آسودگی مباد ازین جستجو مرا


ننگست عاشقان جهان را ز نام من

عاشق مگوی، هرچه توانی بگو مرا


گفتی که: آبروی هلالی سرشک اوست

رسوای خلق می‌کند این آبرو مرا .. 



- هلالی جغتایی


ثبت شده در یکشنبه 94/3/3 ساعت 3:28 عصر توسط Mahdi نظرات شما () |

سرد بودن با مرا، دیوار یادت داده است

نارفیقِ بی‌مروّت، کار یادت داده است


توبه‌ات از روزهایم، عشقبازی را گرفت

آه از آن زاهد که استغفار یادت داده است


دوستت دارم ولی با دوستانت دشمنی

گردش دنیا فقط آزار یادت داده است


عطر موهایت، قرار از شهر می گیرد، بگو

دل ربودن را کدام عطار یادت داده است؟


عهد با من بستی و از یاد بردی، روزگار

از وفاداری همین مقدار یادت داده است

 

 - سجاد سامانی


ثبت شده در یکشنبه 94/3/3 ساعت 3:28 عصر توسط Mahdi نظرات شما () |

چشمان تو آشوب به پا کرده در این شهر !!


فریـاد از این شورش و این جرم سیاسی ..


ثبت شده در یکشنبه 94/3/3 ساعت 3:27 عصر توسط Mahdi نظرات شما () |

چشمان تو آشوب به پا کرده در این شهر !!


فریـاد از این شورش و این جرم سیاسی ..


ثبت شده در دوشنبه 94/2/28 ساعت 9:20 صبح توسط Mahdi نظرات شما () |

سعی کردم که شود یــار ز اغیـــار، جدا

آن نشد عاقبت و من شدم از یار، جدا


از من امروز جدا می‌شود آن یـار عزیز

همچو جانی که شود از تن بیمار، جدا


گر جدا مانم از او، خون مرا خواهد ریخت

دل خـون‌گشتــه جـــدا، دیـده خون‌بــــار جـــدا


زیر دیوار سَرایش، تن کاهیده من

همچو کاهیست که افتاده ز دیوار جدا


من که یک بار به وصل تو رسیدم همه عمر

کِی توانم که شوم از تو به یک بار، جدا؟


دوستان، قیمت صحبت بشناسید، که چرخ

دوستان را ز هم انداخته بسیار جدا


غیر آن مه، که هلالی به وصالش نرسید

ما درین باغ ندیدیم، گل از خار جدا


- هلالی جغتایی 


ثبت شده در دوشنبه 94/2/28 ساعت 9:19 صبح توسط Mahdi نظرات شما () |

عاقبت با یک غــــــزل ، 


           " او را هــــوایی میکنم .. "


ثبت شده در دوشنبه 94/2/28 ساعت 9:15 صبح توسط Mahdi نظرات شما () |

گه‌گَهم خوانی و گویی که چه حالست تو را؟

حال من حال سگان، این چه سوال است تو را؟


می‌کنم یاد تو و می‌روم از حال به حال

من به این حال و نپرسی که: چه حالست تو را؟


سال‌ها شد که خیالِ کمرت می‌بندم

هرگزم هیچ نگفتی: چه خیالست تو را؟


ای گل باغ لطافت، ز خزان ایمن باش

که هنوز اول نوروز جمالست تو را


وصف حُسن تو چه گویم؟ که ز اسباب جمال

هر چه باید همه در حد کمالست تو را


نوبت کوکَبه? ماه مَنَست، ای خورشید

بیش از این جلوه مکن، وقت زوال است تو را


عمر بگذشت، هلالی، به امید دهنش

خود بگو: این چه تمنای محالست تو را؟

 

- هلالی جغتایی


ثبت شده در دوشنبه 94/2/28 ساعت 9:14 صبح توسط Mahdi نظرات شما () |

باشد پرنده! 

             کوچ بکن سمت خانه ات ..

هر چند، سخت می گذرد با بهانه ات ..


آن جا امیدوارم از آواز پُر شوی ..

موسیقی و غزل بشود آب و دانه ات


پاییز، سهم حنجره من، تو سعی کن

سرشار از بهار بماند ترانه ات ..


نگذار در خشونت مردانه حل شود

رفتار مینیاتوری دخترانه ات !!


من می روم صدا شوم و زندگی کنم

در بیت بیتِ هر غزلِ عاشقانه ات ..


- مهدی فرجی


ثبت شده در یکشنبه 94/2/27 ساعت 3:13 عصر توسط Mahdi نظرات شما () |

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او کــه هرگز نتوان یافت همانندش را


منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد

غــــزل  و  عاطفــــه  و  روح هنرمندش را


از رقیبان کمین کرده عقب می ماند

هر که تبلیغ کند خوبـی ِ دلبندش را


مثــــل آن خــواب بعید است ببیند دیگر

هر که تعریف کند، خواب خوشایندش را


قلب ِ من موقع اهدا به تـــو ایراد نداشت

مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را


حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید

بفرستند رفیقـــان بــه تو این بندش را :


« منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

لای موهای تو گــم کرد، خداوندش را »


- کاظم بهمنى


ثبت شده در سه شنبه 94/2/22 ساعت 8:48 صبح توسط Mahdi نظرات شما () |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

Design By : Mahdi _ 2015